به نام خدا
{نوشته ى ارش}
امروز 26/6/1390 ه.ش است
ساعت 22:00 شب داشتم از بيرون برميكشتم ميرفتم سمت خونه يك دفعه به سرم زد به علي زنك بزنم {علي دوست ارش متولد سال 74 ساكن در شهرك غرب}
ارش:سلام
علي:سلام..جونم؟؟؟
ارش:كجايي؟
علي:بيرون
ارش:ببينم كلا با كيميا بهم زدي؟
علي:اره....جطور؟
ارش:شمارشو بدم كسي باهاش دوست شه؟؟
علي:ميخواي بدي بده..
ارش:نه مرسي خداحافظ
علي:خداحافظ
بار اول كه زنك زدم رد تماسم كرد دوباره زنك زدم جواب داد
ارش:الو سلام
كيميا:سلام
ارش:كيميا خانم؟؟
كيميا:بله شما؟؟
ارش:شناختيد؟؟ارشم دوست علي
كيميا:بفرماييد؟؟
ارش:دوباره درخواست قبليمو داشتم..
كيميا:يادم نيست.
ارش:الزايمر داريد؟؟ الزايمر قديمي شده بفروشيد زانتيا بخريد..
كيميا:خريدار نيست كه بفروشمش
ارش:ميخواستم باهاتون دوست شم؟با قبول تمام شرطايي كه كزاشتي...زير اب نفس عميق بكشم,اتيشو بوس كنم,برفو سياه كنم...

كيميا:ماشا الله چه حافظه هم داريد فعلا لازم به اين كارا نيست يه مدت باهاتونم تا بشناسمت كامل.....
ارش:باشه مشكلي نيست
كيميا:مرسي بس اس بديم.كاري نداريد؟
ارش:نه مرسي.مواظب خودتون باشيد..
كيميا:فعلا خدافظ
كيميا:اسم واقعيت چيه؟؟
ارش:ارش. . اسم واقعيهت كيمياست؟
كيميا:اره.
ارش:خونتون كجاست؟
كيميا:ميرداماد خونه ي شما هم كه شهرك غرب ديگه؟؟
ارش:بله
كيميا:دختراي شهرك غرب كه خوبن چرا با اونا دوست نميشي؟
ارش:ادمي نيستم كه با هركسي دوست شم بايد حتما از طرف خوشم بياد
كيميا:تا حالا چندتا دوست دختر داشتي؟؟
ارش:اگه شما دوست شيد نفر دوميد شما چي؟
كيميا:سه تا چند وقت با دوست دختر قبليت بودي؟
ارش اس داد:3 ماه و خورده اي..
كيميا:چرا بهم زديد؟؟
ارش:رفت با كسي ديگه....كي ميتونم ببينمت؟؟
كيميا:شايد دوشنبه 28 بشه بهت ميگم.
ارش:باشه عزيزم خيلي مشتاقم ببينمت.
خلاصه بگزريم كه اون شب كلي اس ام اس داديمو بيشتر باهم اشنا شديم.همون شب بود كه قبول كرد باهم باشيم..
روزه بعد داشتم ماشين ميشستم كه زنگ زد.
ارش:الو سلام..خوبي؟؟
كيميا:سلام مرسي.شما خوبي؟چي كار ميكني؟؟
ارش:منم خوبم دارم ماشين تميز ميكنم.